موکل خواهرمه که به من ارجاع داده شده ، یکی از مراجعین
کنسل کرده و خانم منشی بالافاصله و برای فردای روزی که با خواهرم گفتگو داشته با
من وقت مشاوره می ذاره .
حال عمومی اش اصلا خوب نیست ، فرم مشخصات رو پر کرده ، تو
قسمت ژنوگرام می خوام زمان عقد و ازدواج رو بنویسم ، می گه سه روز فاصله بین عقد و
ازدواج داشته ، می پرسم از قبل هم دیگه رو میشناختید ؟ چشماش پر اشک می شه و می گه
:
از اقوام نزدیک هستن ولی رفت و آمدی نداشتیم ، 7-8 سال پیش
با یکی عقد کرده بود و دو سال بعد طلاقش داد ، گفتن دختره رو با کسی دیده ، سه سال
پیش مادرش به من زنگ زد و گفت می خوام شماره ات رو بدم به پسرم با هم حرف بزنید ، زنگ
زد و با هم حرف زدیم ولی همیشه دیدار کاری بود ، شرکت داشت و من با توجه به رشته ام یه
وقتایی تو کارای شرکت کمکش می کردم ، به نظر پسر خوبی می اومد ، آروم بود و هیچ
وقت حرکت منفی نمی کرد ، شاید هم من متوجه نمی شدم ! ما واقعا ارتباط زیادی
نداشتیم و من هیچ وقت حس نمی کردم که شاید بخوام باهاش ازدواج کنم ، یک سال پیش
خواستگاری کرد و گفت می خوام با خانوادت مطرح کنم و دیگه هیچی نگفت ، منم حرفی
نزدم ، اوایل امسال دوباره مطرح کرد ، بهش گفتم نمی خوام فقط انتخاب خانوادت باشم
، گفت کسی نمی تونه منو به انتخاب مجبور کنه ، خودم می خوام ، باز یه مدت گذشت گفت
فکر کنم به درد هم نمی خوریم ، دو ماه بعد اومد و با خانوادم مطرح کرد و بالاخره ابتدای
پاییز عقد کردیم ، یک ماه قبل از عقد ، تو نامزدیمون تنهایی با وجود مخالفت من رفت
ترکیه ، من خیلی ناراحت شدم ، رفتم با یه مشاور حرف زدم ، مشاور بهم گفت حتم بدون
تنها نرفته یا با کسی رفته و یا اونجا می ره خوشگذرونی ، کمی دقت کن در انتخابت ،
بارها شده بود تلفنش چند روز خاموش بود می گفت می رم شکار ، حلقه برام نخرید ، می
گفت من حلقه ی ازدواج اولم رو میندازم تو هم برو برای خودت بخر ، تا شب عروسی
نخریدم ولی پدرم گفت به خاطر یه حلقه دعوا راه ننداز ، بالاخره خودم خریدم ، به
شدت خسیس بود ، فکر می کردم شاید بعدا درست شه . شب عروسی مون اصلا با من نبود
دائم این ور و اونور می رفت ، بهش می گفتم کجا می ری ؟ می گفت دنبال زن دوستمم
باهاش عکس بگیرم ، یکی از دوستای منو دید و پرسید این شوهر داره ؟ یادت باشه دعوتش
کنی بیاد خونمون ، همین دوستم اومد و بهم گفت شوهرت خیلی هیزه خدا به دادت برسه
…
وقتی همه رفتن و ما رفتیم خونمون ، پشتش رو کرد به منو
خوابید ، خیلی ناراحت شدم ولی هیچی نگفتم ، یک هفته از عروسی مون گذشت ، موبایلم
زنگ خورد ، خانمی پشت خط بود ، ازم پرسید فلانی رو میشناسی ؟ گفتم بله ، شما ؟ گفت
نه تو بگو کی هستی ؟ گفتم خانمشم ، جیغ زد و گفت تو غلط کردی من 10 ساله دارم
باهاش زندگی می کنم تو زنشی ؟ مات و مبهوت بودم یعنی چی ؟ از اون طرف صدا می اومد
، صدای شوهرم بود با اون خانم دعوا می کرد و می گفت مگه تو زن منی ؟ خانمه گفت می
خوام ببینمت ، بهش گفتم بیاد جلوی اداره ، با ماشینی اومد که شوهرم تو شب حنا بندون
سوارش شده بود ، با هم حرف زدیم ، گفت ده ساله داره باهاش زندگی می کنه ، با وجود
دو تا بچه از شوهرش به خاطر این جدا شده ، کلی ساپورت مالی کرده و این بوده که به
کار شوهرم رونق داده وگرنه اون بی عرضه تر از این حرفاس بتونه شرکتی رو اداره کنه
، ترکیه رو هم با هم رفتن ، ازم پرسید س ک
س هم داشتید ؟ با وجودی که نداشتیم گفتم آره داشتیم . گفت بهم گفته باهاش رابطه
نداشتم ، گرفتمش تا بعدا بچه بیاره ، سرش با بچه گرم شه خودمون عشق و حال کنیم ،
صدای مامان بابم رو ببرم …
شوهرم و خانوادش انکار کردن ، گفتن می خواد زندگی رو به هم
بزنه بها نده ، برادر خانمه بهم زنگ زد و گفت این آقا اگه با شما ازدواج کرده هنوز
تو خونه ی خواهر من چه غلطی می کنه و … شماره اش رو سیو کردم رفتم پیش مادرشوهر
و پدرشوهرم ، گفتم برادرش زنگ زده و اینا رو می گه ، گفتن غلط می کنه ، شماره رو
گرفتم ، گذاشتم تو اسکیپر ، برادرش با پدر شوهرم حرف زد و همه ساکت شدن ، تو یک
ماه و نیمی که تو خونه بودم سه بار به عناوین مختلف کتک خوردم ، دفعه ی آخر در رو
قفل کرد تا کسی نیاد تو ، منو کتک می زد و می گفت اکراه دارم بهت دست بزنم ، از بس
تو زشتی ، تو رو طلاق می دم می رم با دوست دختر خوشگلم ازدواج می کنم …. هر چی
پدرشوهر و مادرشوهرم در زدن و سر و صدا کردن گوش نداد ، وقتی از کتک زدن خسته شد
از خونه بیرون رفت ، موبایل منو با خودش برد و در رو قفل کرد ، پدرم به گوشی ام
زنگ می زد و اون خاموش می کرد ، نگران شدن ، اومدن خونه ی ما ، دیدن در قفله و من
نمی تونم بازش کنم، از پنجره نگاهش کردم ، دید که چقدر درب و داغونم ، با وجودی که
قبلا می گفت زندگیتو کن ، بهم گفت وسایلت رو جمع کن بریم .
دو ماه و نیمه برگشتم خونه ی پدرم ، نمی خوام گریه کنم ، می
خوام خودمو قوی نشون بدم ولی نمی تونم ، همه ی روزگارم شده اشک ، سرکار تمرکز
ندارم ، منو له کرد ، بارها تحقیرم کرد ، من چه گناهی داشتم همچین بلایی سرم بیاد
؟ فاصله ی ازدواج منو همکارم 20 روزه ، وقتی اونو می بینم چه جوری تعریف می کنه و
خوش میگذرونه ، حالم بیشتر بد می شه ، به کسی تو اداره نگفتم ، همه می گن چرا اینقدر
لاغر شدی ، چرا زرد شدی ، خانوادم بهم می گفتن نتونستی جذبش کنی و … وقتی بهشون
گفتم من هنوز باکره ام باورشون نشد .حالا می خوام ازش طلاق بگیرم ولی هیچ کدوم از دلایلم برای قاضی قانع کننده نیست و می گه برو زندگیتو کن خانم اینا دلیل نمی شه برای طلاق !
قاضی احمق!این دختر نباید تقاص یک اشتباهشو یه عمر بده. قبل از ازدواج مشخص بوده ایشون آقا رو پسندیده و دوست داشته ولی او نه. اما دیگه شده. من شنیده بودم اگر مردی به همسرش رابطه نداشته باشه میتونن طلاق بگیرن. البته درینصورت میگه اینکار رو می کنم… نمی دونم… بعضی از نکات قانونی رو نمی فهمم اصلن. قانون جای عدالته ولی بنظرم خیلی بی انصافیه. همین قاضی خودشو بذاره جای این خانم. حاضره بازم برگرده تو اون خونه که هم زندانه، هم شکنجه گاه و هم جاییه که کسی نمی خوادش؟ امیدوارم طلاقشو بگیره و اونقدر پیش تو بیاد… ادامه نظر»
يادتونه يه زمان كه ماها كم سن و سال بوديم اينا مي گفتن دنياي غرب پر از فساد هست و بنيان خانواده هاشون سسته و رو به زواله و…. چي و چي؟؟؟ چقدرم كه خودشون به اين موضوع اهميت مي دن، طرف برگرده بره كتك بخوره، شخصيتش له بشه كه يه طلاقه ديگه ثبت نشه اين همه طلاق براي يه جامعه بد نيست؟ منيژه خانم آمار دقيقش رو كه ظاهرا نميزارن درز كنه،شما خبر دارين؟ پاسخ: هنوزم می گن خانواده در غرب اهمیت نداره و اونا هم انکار نمی کنن !!!! طبق آماری که من دارم هر یک ساعت 16… ادامه نظر»
پدر و مادر پسره خبر داشتن یا واقعا نمیدونستن؟
اگه میدونستن که جنایتکار واقعی اونا ن!!!
چقدر جالب یا بهتر بگم چقد روحشتناک : برو زندگیتو بکن
انگاری بگی قهوه میخوای یا چایی ، درهر صورت یکیشو بخور تا تشنگیت رفع بشه
کجا رسیدیم کجا میخوایم بریم
اگه یک دقیقه هرکسی بشینه جای کسی که داره در موردش قضاوت می کنه ، متوجه می شه که اوضاع از چه قراره !
مادر و پدر این پسر کم مقصر نیستن خوب وقتی پسرشون با یکی دیگه خوشبخته چرا یه دختر بی گناه وارد زندگی پسر به قید و بندشون می کنن کاش یه روز همه بفهمیم که ازدواج باعث خوب شدن هیچی نمیشه هیچ کس سر به راه نمیشه
به نظرم به قضات حکم دادن که امار طلاق رو کم کنن…به جای اینکه مشکلات رو از ریشه حل کنن این طوری میخوان به امثال این خانم ظلم کنن…
مشاوره ی پیش از ازدواج و هنگام طلاق رو هم برای کم کردن طلاق گذاشتن .
خدایا ادمای ساده و پاک و تو مسیر این گرگ صفتا قرار نده که این جوری تیکه تیکه بشن .
ادم از همه به اصطلاح مردا متنفر میشههههه
آمین . همه ی مردا بد نیستن ولی خوب بدشون کم نیست .
مرده شور این قوانین واون قاضی رو ببره 😡
سلام منیژه جان.چقدرحالم بد شد از این خاطره.درسته خود این خانم هم اشتباه کرده ولی واقعا دلم براش سوخت…خیلی
بعضی آدمها چقدرمیتونندپست وحقیرباشند که با شعوراحساسات روح و جسم یک انسان اینکار روکنند…
امیدوارم بتونه با سربلندی جدا شه وروزهای فوق العاده ای کنار یک مردانسان درانتظارش باشه نه انسان نما..
سلام . عصبانی نشو . منم امیدوارم دعای شما مستجاب شه .
سلام
قبل از طلاق تازگیا میفرستن مرکز مشاوره
اگه مشاور تشخیص بده و نامه بنویسه به قاضی
بعدش قاضی حکم رو صادر میکنه
واقعا ای کاش قانونی برای روح آدما وضع میشد
سلام . بله طبق قانون حمایت از خانواده چه طلاق توافقی باشه یا نباشه ابتدا باید برن مشاوره و بعد طلاق جاری می شه . فعلا خانم اقدام به طلاق کرده و اگر آقا نیاد یا قبول نکنه مشکل زیاد می شه .
شوک ام هنوز 😐
چند بار بخون از شوک دربیای .
مات و مبهوت موندم…. نه از ماجرا که متاسفانه زیاد تو این مملکت ، از این قاضی…. ( صفت برازنده براش پیدا نکردم)
قاضی هم بر اساس قوانین عمل می کنه . باید از قانون ناقصمون گله کنیم .
حالم از این ادمهایی که به سادگی و راحتی زندگی یک ادم دیگه رو نابود میکنن بهم میخوره
از حیوان هم پست ترن
قطعا کمترین صفت از انسانیت و آدمیت رو میشه براشون متصور شد .
اه اه تف تو روي اين قاضي نفهم ….
منيژه جون ميتونم از اين مطلبت استفاده كنم ؟؟؟البته با ذكر منبع .
مشکلی نیست استفاده کنید .
حال آدم از شنیدن این قضایا
و اینکه بخاطر قانون و نبودن ادله کافی
کسی نمیتونه زندگیشو نجات بده
بد میشه!!
یعنی چی؟!
دیگه باید چه اتفاقی بیفته,باید چی بشه که اون قاضی …
حکم طلاق بده!!
برای سیستم قضائی مملکتمون
از صمیم قلب متاسفم
متاسفانه کسی برای مشکلات روحی که بوجود میاره مجازات نمی شه .
1 – از دست قاضی عصبانيم
2 – مرده بره بميره غذای كرم بشه والا كرم پسش ميزنه
3 – جفت خانواده ها برن به درك
4 – دلم داره بهم میخوره
5 – دختره چرا چشاشو باز نكرد
6 – چرا ما دخترا اينقدر ساده ايم؟
7 – چرا بعضيا اينقدر بد ميشن
8 – قضيه اصلاً ازدواج نيست، اعتماد به آدمهاست چطور میشه بهشون اعتماد كرد، وقتی اينقدر ساده يا اينقدر وحشی میشن
برای هر کدومش میشه یه کتاب جواب داد !
1- گِل بگیرن در اون دادگاه و ایضا قاضی رو!2- هر چی از اون گِل بالایی باقی موند پدر و مادر عوضی اون پسره رو توش بگیرن! آدم انقدر نامرد که برای سر براه کردن پسر هرزه و ناپاکش یه آدم دیگه رو قربانی کنه؟3 دو مشت خاکم که اون ته دم و دستگاه مونده بریزن توی سر همچی دختر کم عقلی که چند سال با یه مردی کار کرده و هیزی و نانجیبی رو درش ندیده! 4- در نهایت یه دوتا پف گرد و غبارم بریزن سر پدر و مادر دختره با این دختر چلفتی که بار آوردن و… ادامه نظر»
حرفی ندارم که بزنم..
فقط فکر میکنم چقدر ازدواج کردن میتونه وحشتناک باشه!شاید تنها موندن خیلی بهتر باشه.. 🙁
نه میشه ازدواج خوب هم داشت فقط باید دقت کرد و به خودمون دروغ نگیم .
به نظر من یک مشکل بزرگ وجود دارد که باید به آن توجه کرد: چرا آن مرد جوان با دوست دخترش ازدواج نکرد؟ آیا نمی شد با زنی که در نظرش زیبا و دوست داشتنی است ازدواج کند و دختر جوان دیگری را بدبخت نکند؟ متاسفانه مشکل از فرهنگ جامعه است. مردی که فکر می کند همسرش باید چشم و گوش بسته باشد( و بقیه زنها برعکس) و خانواده و جامعه که ازدواج با زن مطلقه و سن بالاتر را قبول نمی کنند.نتیجه آن ازدواجهای به ظاهر منطقی است با افراد ظاهرا مقبول و مناسب؛ اما پایان کار همیشه خوش… ادامه نظر»
واقعا هیچ کدوم این ها دلیل نمی شه برا ی جدایی. روح و روان داغون دختر. آینده مبهمش. کتک هایی که خودره….
متاسفانه بله .
البته که باور نمیکنم
میخواستم ببینم موضعشون چیه
این طور که معلومه دست پیش رو گرفتن که پس نیفتن!
دقیقا !
جاهای دیگه رو نمی دونم ولی استرالیا اگر یه دختر و پسر یا یه زن و مرد سه ماه با هم زندگی کنند، خانواده محسوب میشن. احساس مسئولیت در مورد بچه هاشون می کنن، ارث می گیرن و حتا اگر با هم نساختند و جدا شدند، هر چی دارن بینشون نصف میشه. حتا اگه یکیشون اصلن کار نکرده باشه. میگن:
زن خانمی کرده که مرد تونسته پول جمع کنه یا خونه بخره و…
اتفاقن خیلی هم به اصول خانواده پایبندند. البته خوب و بد دارن. مثل همه جا
پس مقایسه کنیم احساس مسئولیت ها رو !
چیزی نمیشه گفت….
با سرنوشت باید جنگید
واسه همه خوب نمیاره….
جنگ کن و با سرنوشتت مبارزه سختی رو شروع کن
شاید پیروز شدی….
جنگ هم انرژی می خواد و انگیزه !
😆 امان از دست این خودم 😆
کاش بعد از شستشوی دست و بالش برگرده بازم بنویسه! 😆
کلی طول می کشه آثار اون خاک ها رو از بین ببره !
منیژه جون دلیل بیشتر شاکی شدن از قاضی اینه که خوب انتظار بیشتری ازش داریم!!!!. انتظار داریم عادل باشه. حرفه ای باشه. از کودکیم یادمه که قاضی به پزشکی از فامیل که همسرش چنان زده بودش که پاش شکسته بود گفته بود که این که نشد دلیل. من هم پای زنم رو شکستم. هیچ وقت از ذهنم بیرون نمیره.
متاسفانه قوانینمون هم اشکالاتی داره که دست خیلی ها رو باز کرده و دست خیلی دیگه رو بسته .
نشانه ها رو دست کم می گیریم
ساده انگاری میکنیم، بعد انتظار داریم همه چی روند ساده خودش رو طی کنه
به پیش فرضهامون اعتماد بیش از اندازه میکنیم
یه وقتایی لازمه بی رحمانه وضعیت و خودمونو نقد کنیم و در کمال صداقت با خودمون برخورد کنیم . شاید بشه به این طریق رحمی به حال خودمون کنیم .
اون قاضی را باید له کرد. یک بار باید کتک مفصلی بهش زد تا دیگه در مورد زن کتک خورده این طور نظر نده.
فکر کن الان بری به این قاضی این کامنت ها رو نشون بدی ! به نظرت تجدید نظر می کنه ؟
ئر ضمن عجب لطفی داشته اون دوست وبلاگی به شما !
مملکت ماس دیگه گل و بلبله
دلم یه دنیا فحش و بد و بیراه میخواد بفرستم واسه این قانون و قضا
چقدر قضات طرفدار دارن اینجا !
به آینه ی عزیز
دوست عزیز متاسفانه مشاور مرد تقریبا مسن نمی شناسم . یکی از دلایل اینه که کار مشاوره فرسایشی یه و تقریبا همه بعد یک مدت این کار رو کنار می ذارن به همین دلیل تقریبا همه جوان هستن .
خوب البته منم جدا شدم ها ولی هر چی فکر میکنم میبینم بنظرم اینا خیلی ازدواج رو شوخی میگیرن و بدون مطالعه و سرسری ازدواج میکنند .. یعنی اصلا از قبل فکر نمیکردند این خونه که دارند میسازند رو آبه؟؟؟ از این مقدمات ، توقع معجزه دارند؟؟ فکر میکنند یه آدم با این همه علامت یهو ممکنه که یه همسر حتی یه ذره خوب ازشون دربیاد؟؟ 😕
سلام من يه سوالي از شما داشتم من تازگي يه مشكلاتي برام پيش اومده مثلا وقتي كسي باهام حرف ميزنه متوجه نميشم چي ميگه به آخر حرفاش كه ميرسه مجبورم بگه چي شد دوباره بگو وديگه اينكه بيشتر اوقات كيفم را چند بار چك ميكنم كه مبادا چيزي جا گذاشته باشم موبايلم را ميذارم تو كيفم ولي از خانه كه ميام بيرون مي ايستم دم در تمام كيفم را ميريزم بيرون تا مطمئن شم كه همراهمه و اين تا رسيدن به مقصد چندين بار ادامه دارهديگه اينكه تازگي موقع خوابيدن حتما بايد از چشم بند و تو گوشي استفاده كنم… ادامه نظر»
من همیشه نوشته هاتونو میخونم اما تاحالا نظر ندادم.واقعا تجربه های جالبیه.من این روزا دارم به این نتیجه میرسم اصلا تو این زمونه پسری سر به راه پیدا نمیشه خلاصه یه جایی یه روزی سوتی میده 🙁
من معتقدم اینقدرها هم اوضاع بد نیست . نباید همه ی موضوعات این وبلاگ رو به همه ی مردها و یا زن ها تعمیم داد .
خدایا
دلم میخواد دادبزنم
جدا واسم سوال شده. چطوری بعضی از دخترای چشم و گوش بسته باید بعضی پسرای هفت خط رو بشناسن؟
مساله بعدی هم اعتماد از دست رفته هست که دیگه بعد از این جریانات باید جون کند تا بتونی به کسی اعتماد کنی
قسمت اول رو شاید نیازه کمی جدی تر خودمونو دوست داشته باشیم و وقتی بویی از هفت خطی به مشاممون می رسه ازش نگذریم و سر خودمون کلا نذاریم .
در مورد قسمت دوم هم باید گفت خیلی دیر اعتماد برمی گرده وشاید تا لحطه ی مرگ یه استرس کوچیکی به همراهش باشه .
سلام.منیژه جان یه جاری سخن چین و دورو دارم که حرفای منو با ذهنیات خودش مخلوط میکنه و تحویل مادرشوهر و خواهرشوهرم میده و باعث دو بهم زنی میشه..آدم خود کم بین و حسودیه و خیلی با سیاست برخورد میکنه..به نظر شما با همچین آدمی چطور برخورد کنم؟ پاسخ: سلام . دوست عزیز یکی از مشکلات افراد اینه که مثلث سازی می کنن مثلا وقتی کسی با من مشکل داره یا از من ناراحته ، با یکی دیگه حرف می زنه و اون یکی میاد چه خواسته و آگاهانه و چه ناخواسته و ناخودآگاه جور دیگه با کم و زیاد… ادامه نظر»
به الهام عزیز
دوست عزیز نمیشه زیاد مطمئن حرف زد شاید ایشون واقعا رو پوشش حساس هستن . وقتی از اندام و …. حرف نمی زنن نمیشه فرضی که گفتید رو براشون متصور شد.
یعنی با وجود این همه دلیل!!! بازم حق رو به مرد داده!!!!؟؟؟
واقعا که!….
دلایل در قانون تعریف نشده ولی با خواهرم که صحبت کردم گفت میشه طلاق رو گرفت ولی کمی سخته .
منیژه جان دوباره دارم این متن را می خوانم. به جان پدرم اگر نمی شناختم ات فکر می کردم داری خالی می بندی. آخه مردک حلقه هم براش نخریده؟ برای چی زن اش شده؟ این خانم مگر چه مشکلی داره که فکر کرده از این آقا شوهر بهتر پیدا نمی شه؟گفته حلقه ی سابق ام را فلان. به خدا یک وقت هایی فحش دادن کار درست و عین عقل و اخلاق است. ول اش می کرد راحت می شد. پدر دختر هم که هزار ماشالا ته بی شعوری. پاسخ: خیلی باید روی این دختر کار شه و فعلا کارهای طلاقش… ادامه نظر»
تكان دهنده بود!
بله متاسفانه .
وای خدای من.فکر کنم قلبم دیگه وایساده .هنگ کردم.
چرا این دختر همون اول متوجه سردی این مرد نشد